گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان های بحارالانوار
جلد پنجم
حضرت سلیمان و گنجشک


حضرت سلیمان علیه السلام گنجشکی را دید که به ماده خود می گوید:
- چرا از من اطاعت نمی کنی و خواسته هایم را به جا نمی آوری؟ اگر بخواهی تمام قبه و بارگاه سلیمان را با منقارم به دریا بیندازم توان آن را دارم!
سلیمان از گفتار گنجشک خندید و آنها را به نزد خود خواست و پرسید:
چگونه می توانی چنین کاری بزرگی را انجام دهی؟
گنجشک پاسخ داد:
- نمی توانم ای رسول خدا! ولی مرد گاهی می خواهد در مقابل همسرش به خود ببالد و خویشتن را بزرگ و قدرتمند نشان بدهد از این گونه حرفها می زند. گذشته از اینها عاشق را در گفتار و رفتارش نباید ملامت کرد.
سلیمان از گنجشک ماده پرسید:
- چرا از همسرت اطاعت نمی کنی در صورتی که او تو را دوست می دارد؟
گنجشک ماده پاسخ داد:
- یا رسول الله! او در محبت من راستگو نیست زیرا که غیر از من به دیگری نیز مهر و محبت می ورزد.
سخن گنجشک چنان در سلیمان اثر بخشید که به گریه افتاد و سخت گریست. آن گاه چهل روز از مردم کناره گیری نمود و پیوسته از خداوند می خواست علاقه دیگران را از قلب او خارج نموده و محبتش را در دل او خالص گرداند.(81)